دری که همیشه بسته ماند

دری که همیشه
بسته ماند
پشت در چه خبر است
قفل شکسته
یا پاها ناتوانند
روزنه ای نیست
برای دیدن
عجب زخم بزرگی ست
بر دلم
راه خانه را
از کوچه های بن بست
طی می کنم
مانند شمشاد
همیشه سبز و
سخت ایستاده ام
باران را
به جنگل اورده ام
روزی باز می شود
درهای بسته و
درختان پس می دهند
توپ هایی
که مهمان ناخوانده اند
انتظار نداشته باش
طناب حلقه آویز
کند درخت نورسته را

زلیخااحمدی

ایتا........حال خوب.............bagheri6298q

پچ پچ می کنند مزه ها

پچ پچ
می کنند مزه ها
گوش پاییز
زنگ می زند


فروغ گودرزی

کاش واژه را جان بود

کاش واژه را جان بود

می نوشتم درخت
می‌رویید

می نوشتم سبز
سبز می‌شد

می‌نوشتم ابر
می‌بارید

می‌نوشتم قفس
باز می‌شد

می‌نوشتم پَر
پرواز می کرد

می‌نوشتم او
می‌آمد

می‌نوشتم عشق
دوستم می‌داشت

حمید مرادی

به خودم گفتم

به خودم گفتم
در پی چشمانش برو
مست چشمانش،
روزهاست در خوابم

فروغ گودرزی

در من دوباره متولد شو

در من دوباره متولد شو
خیالت راحت،
دوباره تولدت را خود جشن می گیرم
فروغ گودرزی

زن ها پیچیده اند

زن ها پیچیده اند

ساده ترین راه

دوست داشتن آنها ست


پرویز صادقی

محبوبم !

محبوبم !

آنچه با تو احساس می کنم

هیچ بهاری با گل ها نمی کند

و هیچ رایحه ای

پروانه ای را چنین برنمی انگیزد

کار دلم از واژه ها گذشته است

آنچه تو در من می نگاری

اثر فاخر دست های فصیح تو ست


پرویز صادقی

خدا را تو ای زندگی! چیستی؟

خدا را تو ای زندگی! چیستی؟
دمادم ز تو مرگ و خون می‌چکد؛
تو اصلاً شبیه خودت نیستی.

محمدرضا_روزبه