تو که می آیی

تو که می آیی
چه روشن می شود
صحنه زندگی وارفته
چروک خورده و تا بن دندان
فراموش شده ام را

در آن سر جوی بر بلندای هر علفی شاپرکان می رقصند
باد توفنده در پیچ و تاب
هر شاخه درختی گل قاصدکان
را به جلو می راند
اقاقی در اقاقی چه پر گل شده و
چه عطری دارد هر خوشه به خوشه گل آن
همه دنیا پر گل
همه دنیا پر عطر

تو که می آیی
در پیش پاهای عزیزت
برگ به برگ
هر غنچه گلی بیدار شده و
همه جا گلستان شده و همه
همه جا آفتابی
همه دنیای دلم نورانیست .


سعید رضا علایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.