من از تبار تیشه‌ام ، با من غمی هست

من از تبار تیشه‌ام ، با من غمی هست
در ریشه‌ام احساس درد مبهمی هست

بـر گیسوانـم  بـوسـه زد  روزی خداوند
در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست

وقتی مرا با خاک یکسان خواست، یعنی
در نقشــه‌ی جغرافیــای من بمی هست


سهــم من از شادی شبیه آفتـاب است
او هم نمی‌داند که حتا شبنمی هست!

جز زخم، این دنیا نخوردم تلخ و شیرین
آیا  در آن دنیـــا امید مرهمــی هست؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.