به کسی ندارم الفت زجهانیان مگر تو

به کسی ندارم الفت زجهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی سر بی کسی سلامت

سعدی

اندوهش غروبی دلگیر است

اندوهش

غروبی دلگیر است

در غربت و تنهایی

هم چنان که شادی اش

طلوع همه آفتاب هاست



احمد شاملو

تا خواسته‌ام از تو تُرا خواسته‌ام

تا خواسته‌ام از تو تُرا خواسته‌ام
از عشق تو خوان عشق آراسته‌ام

خوابی دیدم و دوش فراموشم شد
این میدانم که مست برخاسته‌ام


[ مولانا ]

پیش من می‌آیی عطر بزن، شاد بپوش

پیش من می‌آیی عطر بزن، شاد بپوش
دامنی ساده‌تر و تازه‌تر از باد بپوش

پیش من می‌آیی گیره به موهات نبند
شاد و آزاد بیا، ساده و آزاد بپوش

روز دیدار تو داغ است، حواست باشد
شال شهریور و پیراهن مرداد بپوش

دلم می‌خواست

دلم می‌خواست
بین شب‌ها و روزهات
بین دست‌ها و نفس‌هات
بین بوس‌ها و لب‌هات
چنان سرگردان شوم
که نفهمم دنیا کدام طرف می‌چرخد

چرا می‌چرخد
نارنجی
دلم می‌خواست بین خنده‌ها و موهات
اسم تو را صدا کنم
و وقتی گفتی جانم
جانم را از نبودنت نجات دهم
با یک نگاه

عباس معروفی

من از آن توأم

من از آن توأم
من از آن توأم
چون ستارگان
که از آنِ آسمان‌اند
من از آنِ توأم
چون رودخانه‌ها
که از آنِ دریایند
من از آن توأم
به سانِ اشک‌هایی که
به چشم‌های تو تعلق دارند
و من از آنِ توأم
چون ریه‌‌هایت
که جان‌شان
به نفس‌های تو بند است

محدثه منصوری

به دستانم گفته ام

به دستانم گفته ام
گاهی
نبض گل شبدر را بگیرند
تا تپش موسیقی روییدن را بشنوند
و گاهی
به گلخانه هم سری بزنند
تا خواهش نور به روزنه را
به تماشا بنشینند.

علیرضا زرقانی

من در پی واژه های گمُ شده ام

من در پی واژه های گمُ شده ام
میان این همه برگ های شیدا
گویی پائیز همه را شاعر کرده
حتی قلم رنگ می بازد
با عطسه ی درختان
زمین همرنگ طلا می شود


مرتضی سنجری

انگشتان نوازشگر عاشق

انگشتان نوازشگر عاشق
مثال رقاص باله ای ست
میان موهای معشوق
که نفس را به مسلخ میکشد


ثریا_شاهی