دوست دارم بروم سر به سرم نگذارید

دوست دارم بروم سر به سرم نگذارید

گریه ام را به حساب سفرم نگذارید

دوست دارم که به پابوسی باران بروم

آسمان گفته که پا روی پرم نگذارید

اینقدر آئینه ها را به رخ من نکشید

اینقدر داغ جنون بر جگرم نگذارید

چشمی آبی تر از آئینه گرفتارم کرد

بس کنید این همه دل دور و برم نگذارید

آخرین حرف من اینست زمینی نشوید

فقط از حال زمین بی خبرم نگذارید .... !

ناصر حامدی

نحوه تدریس دبیران محترم:

نحوه تدریس دبیران محترم:
علی آمد!
علی: نهاد
آمد: گزاره

حالا نحوه سوال در امتحان:
نهاد و گزاره را مشخص کنید؟
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

ساقی بده پیمانه ای ، زان می که بی خویشم کند

ساقی بده پیمانه ای ، زان می که بی خویشم کند

بر حسن شورانگیز تو ، عاشق تر از پیشم کند

زان می که در شب های غم ، بارد فروغ صبحدم

غافل کند از بیش و کم ، فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد ، فیضی که می خواهی دهد

با مسکنت شاهی دهد ، سلطان درویشم کند

سوزد مرا سازد مرا ، در آتش اندازد مرا

وز من رها سازد مرا ، بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی ، سودای هستی از رهی

یغما کند اندیشه را ، دور از بد اندیشم کند

رهی معیری

صلوات از جانب خداوند رحمت است

صلوات از جانب خداوند رحمت است

و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان

و از طرف مردم دعا است

صلوات بهترین عمل در روز قیامت است

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم

برگرد و خودت را دوباره مطالعه کن

برگرد و خودت را دوباره مطالعه کن کسی که چیز زیادی ازش نمی دونی

الگوی زیبایی برای دیگران باش
سعی کن کسی که تو را می ببیند، آرزو کند مثل تو باشد.
از ایمان،
از عقیده،
از عبادت،
از اخلاق،
از تعهد سخن نگو!
دوره حرفِ خوب زدن، دیگر تمام شده؛
بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند

گفتی بیا،گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما

گفتی بیا،گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما
گفتی مرو.گفتم چرا؟ گفتی که میخواهم تورا
گفتی که وصلت میدهم.جام الستت میدهم
گفتم مرا درمان بده. گفتی چو رستی میدهم
گفتی پیاله نوش کن. غم در دلت خاموش کن
گفتم مرامستی دهی،با باده ای هستی دهی
گفتی که مستت میکنم،پر زانچه هستت میکنم
گفتم چگونه از کجا؟ گفتی که تا گفتی خودآ
گفتی که درمانت دهم. بر هجر پایانت دهم
گفتم کجا،کی خواهد این؟گفتی صبوری باید این
گفتی تویی دُردانه ام. تنها میان خانه ام
مارا ببین،خود را مبین درعاشقی یکدانه ام
گفتی بیا. گفتم کجا. گفتی در آغوش بقا
گفتی ببین.گفتم چه را؟گفتی خـدا را در خود آ

" مولانا"

از آدم های تنها و بیکار

از آدم های تنها و بیکار
"دوستت دارم" زیاد می شنوید

اما عشق ...

در قلب کسانی است که
لابلای شلوغی ها و مشغله هایشان

تنها شما را می بینند

شما را می شنوند ،
به خاطر خودتان

فقط کافیست

فقط کافیست
هر از گاهی در زندگی
پشت کنی به تمام آنهائیکه
چشم دیدن خوشبختی ات را ندارند ....
بی تفاوتی عجیب آدمها را می سوزاند ...