علامه طباطبائی

علامه طباطبائی مدام
این بیت را میخواندند و می گریستند:

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

خواه از لبِ مسیحا ،

خواه از لبِ مسیحا ،
خواه از زبانِ ناقوس
صاحب دلان شناسند آواز ِآشنا را …

حزین لاهیجی ...

تو، شب بخیر می‌گویی

تو،
شب بخیر می‌گویی
و من ،
سلامی
به
خیالت...


محمدمقیمی ...

خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد

خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد

کاش آن دولتِ بیدار مرا بود دوامی ...

شفیعی کدکنی ...

تا تو نقاشِ دلِ تنگ ِ منی ، دقت کُن ...

تا تو نقاشِ دلِ
تنگ ِ منی ، دقت کُن ...

برگ ها را نکنی زرد
دلم می گیرد ...

نجمه زارع ...
.
.
.
برگــ ها در غم تو زرد که نــه ، سوخته اند
ماه زیبای دلم ؛ خاک کجا جای تو بود ...

مهدی عنایتی ...