و من اگر حوا بودم

و من اگر حوا بودم
عاشق شیطان میشدم
و قدرتش را میپرستیدم

برای دیدنش سیب میشدم
در دستان آدم

بهشت را رها میکردم
برای رسیدن به او

خدا را هم گول میزدم
حتی اگر عذابم تحمل آدم تا ابد باشد ...


#رابعه_شریف

دختر:موجودی است که:

دختر:موجودی است که:
وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!!
وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!!
وقتی غمگین است آه میکشد
وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد
وقتی بدش می آید میگوید ویشششش .
وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی.
همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند . تاریخ تولد و شماره کفش با جناق
پسر عمه ی دختر خاله ی داماد همسایه ی پوریا پور سرخ را میداند !
از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود!!!

دوستم نداری

دوستم نداری

و زیباتر می شوم

چون بوته ای وحشی در انتهای باغ ...

 

دوستم نداری

و همین بهار

از تمام شاخه های درهمم

گل های هزار رنگ می روید!

 

یک روز جنگل می شوم

جنگلی گریان

زیبا و مه آلود

شبیه رویاهایت

تا تو بیایی در من زندگی کنی! ...

 

"مهسا چراغعلی"

 

از کتاب: جنگل گریان

گل شمعدانی

هر آدمی
باید در خانه اش ،
گل شمعدانی داشته باشد،
که هر بار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد،
یادش بیفتد که روزهای غم هم
به پایان می رسند.

قدرت شیر توی عضلاتش نیست

قدرت شیر توی عضلاتش نیست

توی وجودشه..
وقتی میخواد چیزی رو بدست بیاره, با تمام وجود بلند میشه,

با تمام وجود دنبالش میکنه , و با تمام وجود بدستش میاره..

رویاتو بدست بیار

هر بار که آمده ای

هر بار که آمده ای
آخرین بار بوده است
و هربار که رفته ای اولین بار
فردا تو را
برای اولین بار خواهم دید
همانطور که دیروز
برای آخرین بار دیدمت
شاید امروز نیز صدایت
که بارش شیرین توت
بر پرده کتای است
دهانم را آب بیندازد
ماه نیستی
تا در قاب نقره ای ات
هر بار که نو می شوی
حکایتی کهن باشد
افتاده به جان من
آغوش شعله وری هستی
که در چشم بر هم زدنی
کن فیکون می کنی مرا
و هر بار که رفتنم را
از پاگرد پلکان
تماشا می کنی
مانند قزل آلای نگون بختی
که یک عقاب تیز چنگ
از رودخانه قاپیده باشد
گیجم و نمیدانم
چه بر سرم آمده است

............

عباس صفاری