کسی که زنگ در را همیشه

دلخوشیم که در نیمه ی تاریک دنیا
کسی ما را گم کرده است
و دارد در به در
دنبالمان می گردد ..
کسی که زنگ در را
همیشه بعد از هجرت ما
به صدا در خواهد آورد ..


" عباس صفاری"

کاشکی سر بشکند ، پا بشکند ، دل نشکند

باز دیشب حالت من حالتی جانکاه بود
تا سحر سودای دل با ناله بود و آه بود

چشم ، شوق گریه در سر داشت ، من نگذاشتم
ور نه از طوفان روح من خدا آگاه بود ..

صحبت از ما بود و من در پرده کردم شکوه ها
شرم، رهزن شد والا ّ اشک من در راه بود

کاشکی سر بشکند ، پا بشکند ، دل نشکند
سرگذشت دل شکستن بود و بس جانکاه بود

سوختم از آتشت ، خاکسترم بر باد رفت
داستان عشق ما کوتاه و بس کوتاه بود ..


" مهدی اخوان ثالث "

رسیده ام به تو..

رسیده‌ام به تو

اما هنوز دلتنگ‌اَم!

انگار به اشتباه،

جای طلوع

در غروبِ چشم‌هایت

فرود آمده باشم!

 

"رضا کاظمی"

زنان زیبا فکر می کنند

زنان زیبا فکر می‌کنند
اشعار عاشقانه‌ام برای آن‌هاست
اما چه عذابی‌ست می‌بینم شعر می‌گویم

تا بیکار نباشم


"اورهان ولی"

میوه حرام

وقتی
با میوه رسیده لب‌هایت
پرهیزم را به وسوسه می‌گیری
من فکر می‌کنم پدرم حق داشت
که میوه حرام
همیشه

شیرین‌تر است !


"حسین منزوی"

انگورسیاهم..

بی‌سر
خواب تو را می‌بینم
بی‌پر
به بام تو می‌پرم .
انگور سیاهم

به بوی دهان تو شراب می‌شوم.


شمس لنگرودی

چقدر راه آمده‌ای با من ..

چقدر راه آمده‌ای تا من ..
از کلافگی‌هایم گذشته‌ای با لبخند
از تلخی‌هایم به سکوت
خستگی‌هایم را تاب آورده‌ای
عطشم را آب ..
چقدر کوتاه آمده‌ای و راه ..
غزلی را کنار من بنشین
و سر بر سینه‌ام نفسی تازه کن
چقدر راه آمده‌ای با من ..

                                        

"اصغرمعاذی"

چگونه طبیعی باشم ؟

در دستم
شاخه گلی به رنگ غروب
در دهانم
«پنجاه و سه ترانه‌ی عاشقانه»ی شمس
در دلم
چیزی که پنهان کردنش کار هرکسی نیست .
چگونه طبیعی باشم ؟
با این بی‌قراری بی‌مهار
و این دهان عاشقانه‌ی بی‌قرار
که اگر دهانم را ببندم

از چشم‌هایم سرریز می‌کند .


"لیلاکردبچه"

انگار نسیم سحرگاهی

انگار نسیم سحرگاهی از سمرقند بیاید
وقتی نگاهت

سلامم می‌کند .


"رضاکاظمی"

همه‌ی ما زخم‌هایی داریم

همه‌ی ما زخم‌هایی داریم
روی بازو یا ساق پا
زخم‌هایی قدیمی
که داستان دارند
که می‌شود
با آن‌ها
ما را شناسایی کرد
زخم‌هایی بر پیشانی
یا

بر قلب‌هایمان


"سارا محمدی اردهالی"