دیگر از کفاره‌ی بی‌مهری خلق خسته‌ام

دیگر از کفاره‌ی بی‌مهری خلق خسته‌ام
در کنار خاطرات خوب‌ها بنسشته ام
کاسه‌ی صبرم شده لبریز از بی‌مهری ها
از همه نامردی و نامردمی وارسته‌ام
مانده‌ام تنها درون خلوت خود با خودم‌
بس که بد کرده اند بر تنهایی‌ام وابسته‌ام
تکیه‌ دادم بر نهال نورسی از اشتباه‌
خواندمش بر خویش آن را بر خود تکه‌گاه
کرد آن بی وفا خالی بی مروت پشت‌ ما
عمر خود در پای او از لطف من‌ کردم تباه‌
مانده فقط اینک هومت این را جواب
دور از بی‌مهر و بی‌وفایی دون و بد حساب

کاظم کشاورز کلهری

من من من

من
من
من
در نقطه‌ی نونِ واژه‌ی مَن
حس‌ی هست
که فقط می‌خواهد
مرا
با عطرِ گل رزِ سیاه به یغما بِبرد
محور پیدایش کل زمان
یک زمین, یک هوا, آسمان
منم اینک بهار؟


کاظم کشاورز کلهری