سرم به تعداد ثانیه هایی

سرم
به تعداد ثانیه هایی
که ندیدمت
درد می‌کند .....
مُسکن
شوخی قشنگی است
آنجا که حقیقت
با خط دستان تو
بر سرم
آرامش را نقاشی می‌کند....
راستی
یادت باشد
درد را مقیاس نیست
اما
ندیدنت
مقیاس هر دردی را
معنا می‌کند ...

مهدی میرمیرانی

آخرین اقامتگاه

آخرین اقامتگاه
تصویری برازنده
برای مرگ نیست
آخرین اقامتگاه هر انسان
پیوسته
کنج سینه‌ی عاشقش است
حتی اگر او را ترک کرده باشد
که ترک کردن
به مفهوم متارکه نیست
که ترکه میزند
بر اسب فلسفه
با گسست مفاهیم
که ترک کردن نیز
گاهی ماندن است ....

مهدی میرمیرانی

وجدان

تاسفم از آن است
که وجدانت مرا می‌جوید
نه قلبت
و دردم این است
که قلبم همه را
جز تو نهی میکند
نه وجدانم .....


مهدی میرمیرانی

به من نگاره‌ی شب تابید

به من نگاره‌ی شب تابید
چنان خورشید
چنان خورشید
از پس گرگ‌ومیشی سخت....
این صبح است در شب؟
یا که شب است از صبح؟
امشب شب نیست!
شب نیست
شب نیست!
صبح است
صبحی که هست
اما گویی نیست!
مگر ماه اینچنین رخ می‌نماید در صبح؟
نه؛نه!
ماه
ماه مرا جور دیگری نمینگرد
اما اما
نگاره‌ی ماه
رخ وصف ناپذیرت را
گویی توصیف می‌کند امشب!
این تویی در ماه
این تویی در ماه؟
یا ماه قصد کرده است نگاره‌ات باشد؟
گمان نمی‌کنم
گمان نمی‌کنم....
امشب
امشب این ماه است
که آیینه‌ات گشته است...
ماه را آراسته کرده‌ای
ای وصف ناپذیر
امشب را چگونه وصف کنم؟

مهدی میرمیرانی