خواستم با چشمانت حرف بزنم

خواستم با چشمانت
حرف بزنم
چشمانت را بستی
خواستم با تو گفتگو کنم
سکوت کردی
خواستم دستانت را ببوسم
دستانت را پنهان کردی
گناه من چه بود
که عاشق ات شدم؟


منوچهر پورزرین

در شبی سیاه

در شبی سیاه
گیسوان سپیدت را
شانه خواهم کرد
چه زود گذشت
جوانی مان


منوچهر پورزرین

فخر به آینه مفروش

فخر به آینه مفروش
ترسم
روزی تو هم
بشکنی


منوچهر پورزرین

در این روزگار تلخ

در این روزگار تلخ
مرا به بادام شیرین
نگاهت
دعوت کن

منوچهر پورزرین

سلسله گیسوانت را سنجاق کن

سلسله گیسوانت را
سنجاق کن
ترسم
سیلی شود
زیر باران اشک هایم


منوچهر پورزرین

با چین، چین گیسوانت

با چین، چین گیسوانت
مرا بباف
به زیبایی
فرش های تبریز


منوچهر پورزرین

کوچه ی تنگ ما رهگذری ندارد

کوچه ی تنگ ما
رهگذری ندارد
اگر بیایی
ترا تنگ در آغوش
می گیرد


منوچهر پورزرین

چه دیر صبح می شود

چه دیر
صبح می شود
آنگاه که
گیسوانت را
در شب می بافی


منوچهر پورزرین

در پیچ کوچه با تو بر خورد کردم

در پیچ کوچه
با تو بر خورد کردم
تو گذشتی
و من شکستم


منوچهر پورزرین

مگو مرا نمی شناسی

مگو مرا نمی شناسی
با یک پیاله خاطره
آمده ام
تا بنوشی ام


منوچهر پورزرین