ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در من زنیست،
پُر از جنون!
چنان عاشق
که هرگز
خیال عاقل شدن ندارد!
لیلا طیبی
افسردگی ی مزمن گرفتهاند
پنجرههای اتاقکم...
آه!
سالهاست، تنها دلخوشیشان
طلوع آفتاب است.
لیلا طیبی
تنهاییام،
پنجرهایست همیشه باز،
که هرگز،
بسته نمیشود!
لیلا طیبی
ذهنم آبستنِ فکریست؛ بدیع!
به ماماییاش آمده،
[قلم]!!!
شاید یلانی دگربار،
چُنان "رستم" و "سهراب"
از "تهمیه"ی شعرم
زاده شوند.
لیلا طیبی
این که با پاییز از راه میرسد،
باران نیست؛
دلتنگیست!
لیلا طیبی
جاریاند،،،
در من!
هزاران رودِ خروشان...
که در گذر از کناره ی تو
راهِ دریا را
گم کردهاند..
لیلا طیبی
برای تو
در قلبم جاده ای ساختهام
بیانتها
نگران برگشت نباش
دوست داشتنت
شبیه همین جاده
بیانتهاست
لیلا طیبی