ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
به خیالم بنشین،
مانند مرغی زیبا!
...
این درخت،
بی پرندهی یادت
کُندهای بیش نیست.
لیلا طیبی
قلمم زبانش گرفتهست!
گویی لال شده،
[زبان بسته]!!!
از بس،
از دلتنگی برایش گفتم وُ
او نوشت...
لیلا طیبی
هیچ توفیری ندارد
چه رو به آهن و سیمان باز شود
چه رو به درخت و دریا
من از بسته بودن پنجرهها
-بیزارم!.
لیلا طیبی
سکوت میکنم اما،،،
چشمهایم،
-[هنگامِ دیدار]
حرفهای تلمبار شدهام را
خوب بازگو میکنند!
لیلا طیبی
گفتی:
بهار بیاید، خواهی آمد!
***
باز؛
دلخوشکنکهای تَکراری؟
من که چشمم آب نمیخورد!
لیلا طیبی