آواره ترینم،

آواره ترینم،
بازمانده ی خیال های خوش
به ثمر ننشسته.


لعیا قیاثی

در تارو پودِ ذهنم

در تارو پودِ ذهنم
قیامتی به پا کرده یادت
بی هوای نفس هایت نمیشود
سفر کرد به دنیای آرزوها
لطفا, دلتنگم باش
نیت کن دیدنم را
که قلب من نمی تپد
جز درکنارتو.


لعیا_قیاثی‌

تـــو تقویم تمام روزهای تنهایی

تـــو تقویم تمام روزهای تنهایی
ام نیستی
شکفتن لبخندی
روی لب های سیب
سرخ ممنوعه
حوصله ی سررفته ای
که سوارت کرده ام
بر بال رویاهای
شبانگاهی ام
گم شده ای
که حک کرده ام
نامت را
روی بی خیال ترین
صفحه از دنیایم
تــو تنهایی من
نیستی
که نشسته
وسط
تمام خوش باوری هایم
تــو
خود منی
غریبه ای
ناآشنا
تلفیقی از
حادثه های تلخ وشیرین.


لعیا_قیاثی

چه رویای محال و غم انگیزی

چه رویای محال و غم انگیزی
بود,
که
اگر هزار شب هم از چیدن اولین
بوسه مان بگذرد

باز دلت بی قرار بودنم میشود.

لعیا_قیاثی

نبودنت را میسرایم

نبودنت را می سرایم
غمگین ترازنوای نی
برفراز بلندترین کوهها
همراهی ام میکنند زوزوی عریبانه ترین بادها


ودوباره درد ازتمام انگشتانم سرریز میشود
برروی تکه ابرهای پوسیده و لعنتی احساسم.

لعیا قیاثی

شبها عنکبوت وار رویاهایم را

شبها
عنکبوت وار رویاهایم را
برروی تارهای نازک ومبهم خواب هایم میپیچم
هیچ چیز هماهنگ نیست
تورا ازدست داده ام
دنیای من پرازغروبهای به طلوع نرسیده است
بازهم انکار کن تمام مرا.


لعیا_قیاثی

چشم به راهت هستم

چشم به راهت هستم
ترجیحا خیالت را بفرست
تو آدم ماندن نیستی.


لعیاقیاثی

به وسعت مرورمکرر تمام عاشقانه ها

به وسعت مرورمکرر تمام عاشقانه ها
زیباست مداراکردن
با دوستت دارم های های
ازسر خیالبافی ام دردنیای بی رحم تو
و پراز حسرتِ من

لعیا_قیاثی

قلبم تشنه ی سراب بودنت

قلبم تشنه ی سراب بودنت
ودستانم مسکین لمس سایه ات
وچشمانم چون آینه در حسرت دیدن قامتت
تودریاد من نیستی
میانه ی جان منی
هرچند جهان کوچکم پرشده
از دل شکشتن های
مکررتو


لعیا قیاثی

هربار که تورا میخوانم

هربار که تورا میخوانم
لابلای قطعه به قطعه ی سروده هایم
حریص تر میشوم برای بیشتر دوست داشتنت
تو تنها حسی هستی
که نه کهنه میشوی
نه ازیادم میروی
لیک دردلم جای تازه تر باز میکنی.


لعیاقیاثی