هوا آرام

هوا آرام
شب خاموش
راه ِآسمان ها باز
خیالم
چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
رَوَد آنجا
که می بافند کولی های جادو، گیسوی شب را...

فریدون_مشیری

ما در کدام عهد ما در کدام شهر پا از گلیم خویش فراتر نهاده ایم

ما را کدام نفرین
ما را کدام نفرت
در این کویر سوخته آواره کرده است

ما در کدام عهد
ما در کدام شهر
پا از گلیم خویش فراتر نهاده ایم

کز تلخى عقوبت آن در تمام عمر
آسوده نیستیم

ما، کیفر کدام گناه نکرده را
این گونه بردبار
بر دوش میکشیم ؟
ما را کدام لعنت، بیچاره کرده است...

فریدون مشیرى

شب شد ..

شب شد ..
خیال پریشانم را شانه زده‌ام
گلدان‌های شمعدانی را به نوازشی آرام خوابانده‌ام
منتظرت می‌مانم تا چون هر شب با صدایِ "شب‌ات بخیر ماه من"
رویای تو را به آغوش بگیرم ..


فریدون مشیری

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
‏آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنی!
‏مژه برهم نزنم تا که زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی!

لبان ما دیری است

لبان ما دیری است
به هم فشرده چو نیلوفران نشکفته است
چنان به زندگی بی نشاط خو کردیم
که نقش روشن لبخند یادمان رفته است


فریدون مشیری

درد بی درمان شنیدی؟

درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن، درد دارد!
می زند من را زمین
می زند بی تو مرا،
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین!

فریدون مشیری

ای‌ جامِ‌به‌هم‌ ریخته

ای‌ جامِ‌به‌هم‌ ریخته
صدبار ‌نگفتم‌ با‌ سنگ‌دلان‌ یار‌ مشو،
می‌شکنَندَت؟

فریدون مشیری

قصه‌یِ ابرِ هوا را تو بخوان،

قصه‌یِ ابرِ هوا را
تو بخوان،
و بمان با
من تنها
تو بمان....

تو نیستی که ببینی

تو نیستی که ببینی
چگونه بادیوار
به مهربانی یک دوست
ازتو می‌گویم
تو نیستی که ببینی
چگونه ازدیوار
جواب میشنوم...

فریدون_مشیری

کدام نشانه دویده است از تــو در تن من؟

کدام
نشانه دویده است
از تــو در تن من؟
که ذره‌های وجودم
تو را که می‌بینند
به رقص می‌آیند
سرود می‌خوانند


فریدون‌مشیری