احساس می کنم تو منی ،توی قاب زیباتر

احساس می کنم تو منی ،توی قاب زیباتر
نقاشی ات کشیده اند در کتاب زیباتر
هر روز میکنم سلام عاشقانه تقدیمت
دیوانه ام نموده ای تو با جواب زیباتر
ذلف سیاه و دسته دسته مژگانت
در عارضت نشسته پیچ و تاب زیباتر
از مهر جانفزای تو در قحطی امید
می جوشد از درون دلم ،افتاب زیباتر
یک جرعه می چکیده از لبان شیرینت
پیچیده در فضای دلم بازتاب زیباتر
نقش خیال تو معنای زندگانی ام
معنای بودنم شده، سراب زیباتر


فرزاد حسینی

لحظه ها بی تو چنان می گذرد میخ از دل

لحظه ها بی تو چنان می گذرد میخ از دل
تیر از دیده فرو می رود و سیخ از دل
چشم زیبای تو و خال لب مهسایی
در خیالم گذرد زهره و مریخ از دل
گردش دور و زمان هجری و شمسی باشد
کرده ام خاطر تو مبدآ تاریخ از دل
عشق جان سوز تو جان می طلبد هر لحظه
گاه گاهی گذرد خنجر آهیخ از دل
خواستم فکر تو از سر بکشانم بیرون
ناگهان شد به کفم نامه توبیخ از دل


فرزاد حسینی

معطر می شود از یادت تو کوی خیال من

معطر می شود از یادت تو کوی خیال من
دوباره یاد تو جاری شد از جوی خیال من
شراب مهربانی های تو دیوانه ام کرده
نشسته مهرتو آهسته در روی خیال من
دلم تنگ نگاه جان فروز و دلنوازت شد
صبا را خواهشی دارم شود سوی خیال من
خیال از یاد تو زیباترین نقش جهان دارد
خیالم را بیارا، ای غزل گوی خیال من
تودر هرلحظه ای با جلوه ای دیگر نمایانی
دلم تقدیم تو در برگ کادوی خیال من
بیا چون شاپرک آهسته روی شاخه های دل
بشین و دلستان پیوسته آهوی خیال من

فرزاد حسینی