بگو چکار کنم؟

ﺑﮕﻮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟
با فلفلی که طعم فراق می‌دهد
با دردی که فصل را نمی‌شناسد
با خونی که بند نمی‌آید
بگو چکار کنم؟
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺩُﻡِ ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮐﯽ ﺑﻨﺪ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻏﻢ ﭼﻮﻥ ﺳﻨﮕﯽ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺷﯿﺐِ ﯾﮏ ﺩﺭﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽﮐﻨﺪ

دلم شاخه‌ی شاتوتی
که باد
خونش را به در و دیوار پاشیده است


ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﺑﺮﻭﺳﺎن

اگر نبودم

اگر نبودم

مرا در چیزهایی پیدا کنید

که دوستشان داشتم

در ماه ... در شکل انار ...

_______________________________
رضا بروسان

با یک دست تو را لمس می کنم.

با یک دست تو را لمس می کنم.
و با دست دیگرم
به تو می اندیشم.
 عزیزم!
در پی تو
دستم آنقدر بزرگ می شود
که از مرز می گذرد...

"زنده یاد غلامرضا بروسان"
مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است

اگر لازم باشد زنانه فکر می کنم
و چون سوزنی در خیالت فرو می روم
به دکمه های لباست دست می کشم
و زندگی را بیدار می کنم.
می‌بوسمت؛
آنقدر که
دهانم را با دهان تو
اشتباه بگیرند.




| غلامرضا بروسان |

می خواهم گوش باد را بگیرم

می خواهم گوش باد را بگیرم
که اینهمه در موهایت نپیچد
و با زندگی ام بازی نکند
تو هم کاری بکن
مثلا
دکمه ی پیراهنت را ببند
مثلا
دامنت را جمع کن
و فکر کن پیاده رو خیس است


غلامرضا_بروسان

ما حتماٌ عاشق همیم که این همه از هم دوریم.

دستم را زیر سرم می گذارم

و به خواب می روم

منو دستم هر شب خواب تو را می بینیم

عزیزم

ما حتماٌ عاشق همیم که این همه از هم دوریم.

"غلامرضابروسان"

وقتی شادی به دم بادبادکی بند است

بگو چه‌کار کنم ؟
با فلفلی که طعم فراق می‌دهد
با دردی که فصل را نمی‌شناسد
با خونی که بند نمی‌آید
بگو چه‌کار کنم ؟
وقتی شادی به دم بادبادکی بند است
و غم چون سنگی
مرا در سراشیب یک دره دنبال می‌کند
دلم شاخه‌ی شاتوتی
که باد

خونش را به در و دیوار پاشیده است .

غلامرضابروسان"

دوست داشتنت

دوست داشتنت
پیراهن نازکی ست
که آرام از روی بند
بر می‌دارم ..


" غلامرضا بروسان "