چشم های تو مهر بان بودند

چشم های تو مهر بان بودند

دهانت مهر بان بود

و گنجشک ها واقعا می امدند

از گوشه ی لبت آب می خوردند


غلامرضا بروسان

تا امروز از تو نوشتم

تا امروز از تو نوشتم
امشب
از عشقت انصراف می‌دهم!

سخت است دوست داشتن تو
خسته ام...
می‌خواهم کمی استراحت کنم
شاید فردا
دوباره عاشقت شدم ...

غلامرضا بروسان

برایِ تو چه بگویم

برایِ تو چه بگویم
بگویم زخمم آن‌قدر عمیق شده که می‌توان در آن درختی کاشت؟
بگویم غمگینم و مرگ کاری نمی‌کند؟

غلامرضا بروسان

تو را دوست دارم

تو را دوست دارم
چون صدای اذان در سپیده دم
چون راهی که به خواب منتهی می شود
تو را دوست دارم
چون آخرین بسته ی سیگار در تبعید...

غلامرضا_بروسان

چشمانت حرارت محض است

چه کاری از من بر می آید ؟

وقتی خدا 

تمام خودش را 

میریزد توی چشم های تو و 

نگاه ام می کند ...

مریم ملکدار 

...................................................................

چشمانت حرارت محض است

رَبَّنَا آتِنَا عَذَابَ النَّارِ

حسین صیامی

....................................................................

چشم های تو مهر بان بودند

دهانت مهر بان بود

و گنجشک ها واقعا می امدند

از گوشه ی لبت آب می خوردند

غلامرضا بروسان

دستت مثل یک شعر سیاسی گرم است...

دستت
مثل یک شعر سیاسی گرم است...

من فرق کرده ام

من فرق کرده ام
باید باشی و ببینی
اختلاف سر و دستم را
دعوای پیشانی مرا با مشت
باید باشی و ببینی
هر دکمه ای که می افتد
سوزنی به فکر پیراهنم فرو می رود...

و غم، چون سنگی،

و غم، چون سنگی،
مرا
در سراشیبِ یک دره
دنبال می‌کند...

زن پونه است ؛

زن پونه است ؛
گهواره ی رویاست
بوته ی نعنایی که جهان را
خوشبو می کند
ساده گی ات عسل است
که صبح زود با شیری تازه می آمیزد
می خواهم
به ساده ترین شکل با تو
حَل شوم .

دستم را زیر سرم می‌گذارم

دستم را زیر سرم می‌گذارم
و به خواب می‌روم
من و دستم هر شب خواب تو را می‌بینیم
عزیزم
ما حتما عاشق همیم
که این همه از هم دوریم.

«غلامرضا بروسان»