مرا به آنچه که بودم دوباره برگردان

مرا به آنچه که بودم دوباره برگردان
به کدخدایی آبادی به دور از عشق
نه این رعیت خانه خراب و سرگردان
خدا! بریده ام از عشق و زندگی دیگر
به آیه آیه ی توبه به جان الرحمن




علی_حیاتبخش

گیرم فراموشت کنم، در گیرودار روزها

گیرم فراموشت کنم، در گیرودار روزها
اما چه با قلبم کنم؟ با دردها، با سوزها
گیرم که خاموشت کنم با اشک‌های خود، ولی
من را به آتش می‌کِشد دل‌داری دل‌سوزها
با شوق یک فردای خوش، راحت نفس خواهم کشید
اما اگر رخصت دهد این بغض ِاز دیروزها 
راهی به پهنای جهان هم باز باشد باز هم
پابند بام خویشتن هستند دست‌آموزها
فتح بلندای وصال، یعنی شروع بازگشت

ای عشق! ما را خط بزن از دسته‌ی پیروزها


- علی حیات بخش

وقتی نداری طعمه تا آهو بگیری

وقتی نداری طعمه تا آهو بگیری
باید فقط با یاد چشمش خو بگیری

سخت است جای آن کسی که دوست داری
در خلوت خود در بغل "زانو" بگیری

از حسرتش کارت به جایی می کشد تا
قانع شوی از او دو تار مو بگیری...

وقتی که دل دادی چه وصلش، چه فراقش
زشت است آنچه داده ای از او بگیری

از روی تـ♥ـو چه آرزوها در دلم بود
از بخت بد باید که از مـ♡ـن رو بگیریℳ!

علی حیات بخش