#تــو را هم آرزو کردم...!

صفایى بود

دیشب

با خیالت خلوت ما را

ولى من باز پنهانى

#تــو را هم آرزو کردم...!


#شهـــریار

بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم

بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
غزل آموز غزالانم و با نای شبان
غزل خود به غزالان غزلخوان گویم


شــهریار

چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید

چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید
بازآئی و برهانیم از چشم به راهی
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی

شهریار

یا رب مباد کز پا، جانان من بیفتد

یا رب مباد کز پا، جانان من بیفتد
درد و بلای او ، کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا، درمان من بیفتد
یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست
دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد
ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد
از گوهر مرادم چشم امید بسته است
این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد

خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا
گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد


" استاد شهریار "

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری

: ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینه‌ی مریم و سیمای مسیحا داری
جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست
تنگ مپسند، دلی را که در او جاداری

(استاد شهریار)

گــر حال مرا حبیب پــرسد گویید :

از یــاد تــو بر نداشتم دست هنوز

دل هست به یاد نرگست مست هنوز


گــر حال مرا حبیب پــرسد گویید :

بیمـار غمت را نفسی هست هنوز


"شهریار"

صٖفائی بود دیشب با خیالت خلوتِ ما را

صٖفائی بود دیشب با خیالت خلوتِ ما را
ولـی مـن بـاز پنهانی تـرا هـم آرزو کـردم

#شهریار

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی که نیاید به کار ِ مَن...!

#شهریار

در انتظار تو بنشستم و

در انتظار تو بنشستم و

سرآمد عمر

دگر چه داری از این بیش

انتظار از من؟

"شهریار"