ای عطر ریخته

ای عطر ریخته
عطر گریخته
دل،عطردان خالی و پر انتظار توست!
غم
یادگار توست!
سیاوش کسرایی

تو و هزار درد بی دوا

تو و هزار درد بی دوا
تو و هزار حرف بی جواب
کجا روی؟
به هرکه رو کنی تو را جواب می کند
اگر چه بر دریچه ‌ام در آستان صبح
هنوز هم ملال ابربال می ‌کشد
ولی من ای دیار روشنی
دلم چو شامگاه توست
به سینه ام اجاق شعله خواه توست
نگفتمت
دلم هوای آفتاب می کند...

بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره

بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره
دشمنان بر جان ما چیره
شهر سیلی خورده هذیان داشت؛
بر زبان بس داستان‌های پریشان داشت
زندگی سرد و سیه چون سنگ،
روز بدنامی،
روزگار ننگ
غیرت اندر بندهای بندگی پیچان؛
عشق در بیماریِ دلمردگی بیجان

فصل‌ها فصل زمستان شد....

منظومه‌ی آرش کمانگیر
سیاوش کسرایی

تا دوست داری‌ام

یک روز بی‌گمان
سر می‌زند جایی و خورشید می‌شود
تا دوست داری‌ام
تا دوست دارمت ..

"سیاوش کسرایی"

تو و هزار درد بی دوا

تو و هزار درد بی دوا
تو و هزار حرف بی جواب
کجا روی؟
به هرکه رو کنی تو را جواب می کند
اگر چه بر دریچه ‌ام در آستان صبح
هنوز هم ملال ابربال می ‌کشد
ولی من ای دیار روشنی
دلم چو شامگاه توست
به سینه ام اجاق شعله خواه توست
نگفتمت
دلم هوای آفتاب می کند...

یک روز بی‌گمان؛

یک روز بی‌گمان؛
سر می‌زند جایی
و خورشید می‌شود.

تا دوست داری‌ام؛
تا دوست دارمت…

#سیاوش_کسرایی