تو فقط سنگ نزن

تو مرا آب نده
تو مرا دانه نده
به خدا هیچ نخواهم
تو فقط سنگ نزن
میرنجم ...

من در این تاریکی

من در این تاریکی

فکر یک بره روشن هستم

که بیاید علف خستگی‌ام را بچرد.

و من ‏‌‎در طلوع گل یاسی

و من
‏‌‎در طلوع گل یاسی‌
‏‌‎از پشت انگشت های‌ تو
‏‌‎بیدار خواهم شد..


سهراب سپهری‌

همیشه فاصله‌ای هست

همیشه فاصله‌ای هست
دچار باید بود

سهراب سپهری

دستم را به سراسر شب کشیدم؛

دستم را
به سراسر شب کشیدم؛
زمزمه‌ی نیایش
در بیداری انگشتانم ترواید؛
خوشه‌ی فضا را فشردم!
قطره‌های ستاره
در تاریکی درونم درخشید؛
و سرانجام؛
در آهنگ مه‌آلود نیایش
تو را گم کردم … !

#سهراب_سپهری

باید امشب بروم.

باید امشب بروم.
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بی‌واژه که همواره مرا می‌خواند.‌..

سهراب سپهری

روزی خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد.

روزی
خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد.
در رگ‌ها، نور خواهم ریخت.
و صدا خواهم در داد:
ای سبدهاتان پر خواب!
سیب آوردم، سیب سرخ خورشید.

#سهراب_سپهری

کجاست

کجاست
جای رسیدن و
پهن کردن یک فرش و
بی خیال نشستن ...

سهراب_سپهری

بی حرف باید از خم این ره عبور کرد

بی حرف باید از خم این ره عبور کرد
رنگی کنار این شب بی مرز ،
مرده است...

زندگی جیره مختصریست

زندگی جیره مختصریست
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد …