"رنگ رُخسار خبر میدهد از سِرِّ درون"

کودتایی شده در من ، غزلی گُل کرده

گره یِ روسری اش را ، نَکُند شُل کرده


"رنگ رُخسار خبر میدهد از سِرِّ درون"

دختری قَلبِ مرا سخت چَپاوُل کرده


 #سعید_شیروانی

کودتایی شده در من ، غزلی گُل کرده

کودتایی شده در من ، غزلی گُل کرده

گره یِ روسری اش را ، نَکُند شُل کرده


"رنگ رُخسار خبر میدهد از سِرِّ درون"

دختری قَلبِ مرا سخت چَپاوُل کرده


 #سعید_شیروانی

بر رویِ لبم نامِ قشنگت قدغن شد

بر  رویِ  لبم  نامِ  قشنگت  قدغن  شد

چون جنگ شد و باعث آشفته شدن شد


پیراهنِ تو ، "اَمن ترین" جای زمین است

کم کم بدنت ساده ترین شکل وطَن شد


"سعید شیروانی"


رفتی و بَعد تو بر پنجره باران زده است

رفتی و بَعد تو بر پنجره باران زده است

بی سبب نیست که مردی به خیابان زده است

رفتی و بعد تو این خانه پُر از دلهره شد

وَضعِ جِسمانیِ مَن آه ، چه بُحران زده است


"سعید شیروانی"


رو به رویم یک نفر ، با خنده دستت را گرفت

رو به رویم یک نفر ، با خنده دستت را گرفت
بعدِ آن لرزید دستم ، هر که بر لب خنده داشت

سعیدشیروانی