رفتی و بَعد تو بر پنجره باران زده است

رفتی و بَعد تو بر پنجره باران زده است

بی سبب نیست که مردی به خیابان زده است

رفتی و بعد تو این خانه پُر از دلهره شد

وَضعِ جِسمانیِ مَن آه ، چه بُحران زده است


"سعید شیروانی"


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.