تو... مگو ترین راز منی!

تو...
مگو ترین راز منی!
نِگهت میدارم،
سخت!
نِگهت می دارم،
دشوار!
نِگهت میدارم،
در آغوش!
نگاهم کن گاهی...
دل خوش می شوم به همین!

حامد نیازی

من دست و پا چلفتی

من دست و پا چلفتی

نصف بیشتر شعرم را ریختم زمین!

فقط ماند...

یک دوستت دارم ساده !


- حامد نیازی

اینَک تو را اولین عشق خواهم نامید

اینَک تو را
اولین عشق خواهم نامید

به حُرمتِ نامِ مُقدَست
که‌‌ چون ترانه ای قدیمی
با عطرِ باران
سالها ‌مرور‌ خواهی شد
هر بار زیباتر
هر بار عاشقانه‌ تر

اینک تو را آخرین اُمید خواهم خواند
چون ترانه ی آزادی
بر لبِ آخرین زندانیِ این مَحبس!


حامد نیازی

بیا با هم کمی عشق بازی کنیم گل مهربانم

بیا با هم کمی عشق بازی کنیم گل مهربانم

تعارفات خوشگل کنیم

بیا با دلهای هم بازی کنیم

مثلا من بگویم...

پیدا کردنت سخت بود

به سختیه یافتن توت فرنگی  بود در قطب شمال !

و تو ذوق کنی

گونه هایت چرا سرخ شد عزیزکم؟


| حامد نیازی |

دیشب، سرم را روی بازویت نگذاشتم

دیشب،
سرم را روی بازویت نگذاشتم
تا هوایت در سرم نپیچد
خواستم بی تو بودن را تجربه کنم اما...
خواب مرا نبرد
شعر متولد نشد
سحر نیامد
بوسه کال ماند
آغوش نرسید
عاشقانه گم شد
لبخند یخ زد
و در تب سوختم!
چقدر بی تو سخت و بی لذت است دنیا؛
حتی در خواب!

#حامد_نیازی

دیشب، سرم را روی بازویت نگذاشتم

دیشب،
سرم را روی بازویت نگذاشتم
تا هوایت در سرم نپیچد
خواستم بی تو بودن را تجربه کنم اما...
خواب مرا نبرد
شعر متولد نشد
سحر نیامد
بوسه کال ماند
آغوش نرسید
عاشقانه گم شد
لبخند یخ زد
و در تب سوختم!
چقدر بی تو سخت و بی لذت است دنیا؛
حتی در خواب!

حامد_نیازی

میشود امروز کمی لطف کنی!

میشود امروز کمی لطف کنی!
کمی حواست به دورو برت نباشد...
در خانه راه بروی
کار کنی
آواز بخوانی
کدبانو باشی اصلا
کارت که تمام شد برای خودت چای بریز
، برو پشت پنجره
موزیک گوش کن و...

با لیوان چای در خانه بچرخ و دل ببر از قاب عکس ها
قول بده حواست نباشد به هیچ جا
وقتی حواست نیست زیباترین زن دنیایی!
و من...
امروز
روزی ست که باید عاشقت بشوم!!

حامد_نیازی

آرام بیا زیبا.

آرام بیا زیبا.
پنجره،
خودش برایت باز می شود
حیاط
خودش را آب و جارو می کند
شمعدانی ها
به هم نرگس هدیه می دهند
و من در چشمانت شعر می ریزم
آرام بیا زیبا

مثل بهار..!

حامد_نیازى

مرا ببخش ڪـہ هنوز یڪ عاشقم ...!

ببخش مرا...
اگر ڪمم
اگر ڪوتاهم و بریدہ بریدہ
اگر زبانم گاهے دورت نمیگردد ...

مرا ببخش !
اگر تلخم،
اگر پر از جاے خالے ،
اگر نمے بینم آنچـہ زیباست و نمے شنوم انچـہ فریاد است !


ببخش ڪـہ پرم از اگر ها ، اما ها،شاید ها !
ببخش ڪـہ در الفاظ ، حیرانم و نمے یابم عطر ترنج را !

مرا ببخش
ڪـہ خستـہ ام
ڪـہ ڪودڪم
ڪـہ زورم نمیرسد بـہ احساست !
ڪـہ اینجایم ، ڪـہ آنجایی ، ڪـہ سفرے در پیش نیست !

مرا ببخش
ڪـہ پرم از حرف هاے اضافه !!
مرا ببخش ڪـہ دوست داشتنت را از یاد مے برم ...
ڪـہ نفس نمے ڪشم !
ڪـہ مے میرم !


مرا ببخش
ڪـہ یڪ دیوانـہ ے عاقلم
ڪـہ یڪ عاقل دیوانـہ ام ..!

مرا ببخش
ڪـہ هنوز یڪ عاشقم ...!

[ حامد نیازے ]

حواسم پرتِ زیبایی ات شد.‌.

حواسم پرتِ زیبایی ات شد.‌.

منِ دست و پا چلفتی

نصفِ بیشترِ شعرم را

ریختم زمین!

فقط ماند...

یک دوستت دارمِ ساده...!


| حامد نیازی |