باز شب شد از فراقت قصه‌ها دارد دلم

باز شب شد از فراقت قصه‌ها دارد دلم
زیر باران با خیالت ماجرا دارد دلم

مرغ روحم بال پروازش شکسته از جَفا
زخمِ غربت در قفس بی انقضا دارد دلم

پرده‌یِ خون می کشد بر پنجره خصمِ غروب
روزهایی همچو روز نینوا دارد دلم

ظرفِ صبرم پر شد از اَمن یُجیب و رَبنا
تا به کی یا رب مگر حال دعا دارد دلم

هر سحر بر آسمان هو‌ می‌کشد جانم ترا
خسته از بیهودگی میل فنا دارد دلم

مرضیه شهرزاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد