در پرتو وارونگی روزگار

در پرتو وارونگی روزگار
تغییر اقلیمم
را تماشاکن
پاهایم روی برف سبلان یخ بسته
چشمانم گیلانی ست
گونه هایم
بی بوسه اَت
خوزستانیست
دلم پاره ای از
کویرلوت است
ترک برداشته
حساب خندهایم رابنویس
پای پسته خندان رفسنجان
بی پیش بینی هیچ کارشناسی
من
کمی این سوتر
فارغ ازمرزجغرافیا کمی تاقسمتی
دچاردمدمی مزاجی شدم

سمیه معمری ویرثق

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.