هربار گفتیم کسی را دوست داریم

هربار گفتیم
کسی را دوست داریم
که در تنهایی اَش
با گُل هایِ اطلسی حرف می زند
دیوی ، پُشتِ پرده پنهان شده بود که ندیدیم
هربار گفتیم ...عشق
پروانه ای بر اوجِ خاکسترِ جهان نشست
شکوفه ای افسرد
شکوفه ای پژمرد

هربار گفتیم
گُل زردی تنهاست
یا ، شهری پاییز را دیده است
کالسکه ای ، عبور کرد ، که تجمّلِ چرخ های اَش
برشانه هایِ ما گذشت

حالا ...
میخکوبِ ، کدام حادثه ایم
که حوصلۀ شب بو ها
ساقۀ گُلِ مریم را ، فراموش کرده اند
یا گُل پامچال غرقه در نومیدی ست

حالا ...
هنگامِ غوطه ور شدن
در اندوهِ یک شقایق است
که عشق را می فهد ، وُ
دست های اَش شکوفاتر از نیزه هایِ خورشید است ...


فریدون ناصرخانی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.