به به چه اقبال خوشی دارد،

به به چه اقبال خوشی دارد، افتاده بر آن شانه تن پوشت
من ماهی افتاده در خشکی ،محتاج اقیانوس آغوشت
رویایم از فکر تو رنگین است، ای نو عروس قصر آیینه
سر می‌نهم بر شانه ات در خواب ،گر گشته آغوشم فراموشت
گر با نگاهت میزنی آتش ،بر خرمن این قلب وامانده
اما خوشم بارانی از بوسه، می‌بارد از لبهای خاموشت


کبری اسدی نیازی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.