ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
بر کسی
صورت نبستم
و بر مهبط قلبم
لاله فرود آمده ز نفی تعلقات
دوست
حلقه ی بقا ، برید
به کلام دل بستم ، تعب سیر مرتفع شد و دل
شاهد
به نردبان معانی قسم
الفتی دیرینه دارد شیب با ریشه و پرستو
همیشه با لانه غریب
انیس دشتم و عاشق افق جالیز
و شب
در عمق زمینم و آب
سحر از چشمه فرا میجوشد
آنچه را فریاد در پدیدارهاست
لاهوت ست
و ظاهر ، فلسفه
و جوهر ، خارج از محتوا
داهیانه ، تالیف کن یاسهای مرا
که عصر ، والعصر ست
نهفته صلح ، در جنگ و سفید در سیاهی
و چه گنبد
شیشه ای و شفافی ست
آسمان
که حرف را بالا میبرد
و سخن از پرده ها برون میریزد
سر به سجده گذاشتم
مرا مثله کردند
الاهه ی خورشید سر از غار بیرون کرد
و رفع کسوف شد
در این مدار
میگردم
که ذکر دوست ، لالایی مدام من ست
فرهاد بیداری