نگاهی رو به راهم من

نگاهی رو به راهم من
به دنبال مسیری جان پناهم من

اگر روزی رسد از اینهمه فریاد بگریزم
که از هر ماندنی در یاد بگریزم

تو آنی جان پناه ، برتر
در این آشفتگی ، محشر
منم آن راوی لبخند
و با هر نور در پیوند

تو قایق را
شقایق را
به روی برکه ای پر آب بسپار و
خلایق را و
در هر جمع
آن یک فرد لایق را
سوار قایق بی انتهایت بگذران
از چشمهٔ جوشان
،از این آب خروشان تا که
ما خود حال مستی را ،
و هر آوای نواندیشِ هستی را
شبیه نورِ اعجازت
آن رویاییِ افسانه پردازت
درون سینه بنشانیم.
اگر روزی رسد کز اینهمه فریاد بگریزم
که از هر ماندنی در یاد بگریزم

تو آنی جان پناه ، برتر
در این آشفتگی ، محشر
منم آن راوی لبخند
و با هر نور در پیوند


ترانه حقیقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.