موی تو نافهٔ ختن، روی تو هم چو گلشنم

موی تو نافهٔ ختن، روی تو هم چو گلشنم
کوی تو جنّت عَدَن، واد تو واد اَیْمَنم

صد رقمم نهاده ای، گونه به گونه ماجرا
در حق ما چه می رود، کاو نرود ز دشمنم

بی تو چه حاصلم فتد، واز کم و بیش روزگار
جز به هوای کوی تو، خار رهت خلیدنم؟


من نیم آنکه می زند، لاف محبّت از گزاف
باش رسد که بنگری، در دل خون تپیدنم

بی تو اگر جهان زند، رایت دور دلبری
مردم دیده کی نهد، دیده به سرو و سوسنم

زاین رقمم که می رود، سیل سرشک جو به جو
کس نکند به عهد ما، یاد ز ابر بهمنم

یک نفسم نمی نهد، توسن عاشقی عنان
شهرهٔ خاص و عام شد، رخت خرد دریدنم

از تو نمی برم به کس، شکوه خلاف دوستی
لیک نزد کسم به کین، وانچه زدی به خرمنم

از تو به شوره زار دل، نیست جز این نظر مرا
هم چو سروش در جهان، مهر تو پروریدنم


سروش فارسیانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.