به تو گفتم مبر از یاد مرا دلبر من

به تو گفتم مبر از یاد مرا دلبر من
نزن آتش سرِخشمت توبه این پیکرمن

تونسوزان پربالم سرِ آن شعله چو شمع
چوبلایی که دلت خواست نیاری سرِمن

نکند جور جفا پیشه نمایی صنما
بچکدخون ز دوچشمم سرِاین دفتر من

به تو وابسته شدم دلبرسیمین تن من
چه شودگرتو شوی دردوجهان یاور من

کَرَمی گر بنمایی سرِ لطفت چه شود
تو شرابی ز لبت پُر بکنی ساغر من

ز چه بیداد نمایی به من از جور جفا
که چنین جور جفایت نشود باور من

ز ازل تا به کنون بخت مرا یار نبود
شده خاموش دراین هفت سمااختر من

همه عمرت توچه دیدی ز(خزان)غیر وفا
که سزاوار نمودی تو سزا کیفر من


علی اصغر تقی پور تمیجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.