فانوس هایِ ده خاموش

فانوس هایِ ده خاموش
سنگها زیرِ باران
خفته اند
زنی
در تاریکی
می گوید عشق
و
باران
حافظه یِ سیاهی را می شوید

کو شباهنگی؟
آنانکه فرقِ
پیمان و پیمانه را نمی دانند
آواز را در حلقومِ هَزار خشکانده اند

چندی ست
تمیزِ گرگِ خاوری
از سگِ هرزه مَرَس دشوار است
ولی
جنگلِ سوخته را
پروایِ سرنوشت نیست
بگویید
بگذارند دُرناها
آوازِ خود را فراموش نکنند

محمود حشمتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.