کنون با دیده تردید، به هر سویی نظر دارم
بسان گرگی زخمی، ز هرکس کینه ای دارم
برای خاطر روزی نشستم در کمینگاهم
که حقم را بگیرم از، کسانیکه نظر دارم

من از رب شاکیم، یا رب
اسیری خاکی ام، یا رب
در این دوران با نفسا
چه زخمها دارم ای، یارب


خدایا آرزوهایم سراب بود
تمام زندگیم نقشی بر آب بود

ندیدم شور و شوقی از جوانی
همش آندو دردی بی علاج بود

جلیل ربانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.