سالهاست در حبس نگهت با تردید

سالهاست در حبس نگهت با تردید
زندانی چشمانی بلاتکلیفم
با ضربه ی موذیِ شب و تنهایی
بی جان ترین خاطره در تبعیدم
می بازم و می سازم و ازعشق حریصم
ته مانده ی یک جان مریضم
یعنی که چه باشی چه نباشی
درآغوش خیالیِ تنت باز اسیرم


سپیده رسا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.