در میان همه ی بغض های خفته ام

در میان همه ی بغض های خفته ام ،قطره اشکی ست،که هنوز بی اختیار در گوشه چشمم بی صدا می بارد،
روزهای سرد و تو خالی از هر داشتنت،تکرار روزهای گذشته ای ست که هنوز می گذرد

و در میان دست های مضطرب و پریشانم برای نبودنت واژه ای پیدا نکردن تا کمی آرامش کنم

تنها و یکه می خواهم بروم به جایی که شاید در آن تاریکی دیگر صدایی از تو در من نپیچد
می خواهم از رویای تو رخت بر بندم
می خواهم در خلوت اندیشه های عاشقانه ام

خودم را بی نیاز از تو سازم

رونا فرخ

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.