شانه هایت اتاق خواب من بود

شانه هایت
اتاق خواب من بود
چشم هایت چراغ خواب
و نفس هایت
قصه های هر شبم
افسوس
بر روی کاناپه ی تنهایی خود
غم نداشتنت را
در آغوش گرفته ام
اتاق خواب و
چراغ خواب نمی خواهم
نفس هایت را از من نگیر
که هیچ قصه ای برایم
شیرین تر از
نفس هایت نیست


مجید رفیع زاد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.