تو مرا مجنون ااااااااا از خانه خود بیرونم نکن

تو مرا مجنون ااااااااا از خانه خود بیرونم نکن
اشک از چشمانت نریز و مراااااااا مجنونم نکن

گر چه چشم دل عاشق بی جون شده
لاله ونسترن و دست پاچه بی نظمی اکنونم نکن

دل اگر از شوق تو صد گونه رو به تماشایم کنی
امشبی مرا تشنه ی دیدار هامون بی قانونم نکن

تو اگرچرخش قلب را روز و شب دوران می بینی
لحظه ایی درشهر غریب رو به خیابون بی نونم نکن

می گریزم تا عاشق هر دل عاشق بیگانه نشم
در سحرشعر سرودم شب خاموشم بی خونم نکن

گر در شب شعر شامگه دیگر تو مرا فراموشم کنی
در پنجره صبح دگر روبروی آینه ننشین بی جونم نک
ن

منوچهر فتیان پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.