سنجاقک‌های مِهرِ شبانه

سنجاقک‌های مِهرِ شبانه
از هجاهای برون‌ریزِ آوای تو پَر می‌کِشند

حتی سوختگی آفتاب بر پوست تو
بی‌بدیل‌تر است از ماه
که یقین تو نطفه‌دارتر می‌سازدت
از طریقت آب‌ها

شور مغناطیسی تو
بُراده‌های آرزومندی را رهسپار راه‌ها کرد
و جوانه‌های کهربا
سیمای شرقی تو را
دوچندان گندم‌گون ساخت

در رودبارِ تکوین
سلسله‌ی عشق تو پیش می‌رود
تا مرکز جهان را
به ثقل تو تعمید دهد
که تعریف تو از آفاق
کلّیتِ سبزِ دیگری
به ریگدانه‌های دستخوشِ بازی بادها می‌دهد
درست همچون
حسِ دوباره برهنه بر زمین آفریده شدن انسان
یا زیبا شدن زنی بیرون آمده از لاشه‌ی زمان.

حسین صداقتی
از هجاهای برون‌ریزِ آوای تو پَر می‌کِشند

حتی سوختگی آفتاب بر پوست تو
بی‌بدیل‌تر است از ماه
که یقین تو نطفه‌دارتر می‌سازدت
از طریقت آب‌ها

شور مغناطیسی تو
بُراده‌های آرزومندی را رهسپار راه‌ها کرد
و جوانه‌های کهربا
سیمای شرقی تو را
دوچندان گندم‌گون ساخت

در رودبارِ تکوین
سلسله‌ی عشق تو پیش می‌رود
تا مرکز جهان را
به ثقل تو تعمید دهد
که تعریف تو از آفاق
کلّیتِ سبزِ دیگری
به ریگدانه‌های دستخوشِ بازی بادها می‌دهد
درست همچون
حسِ دوباره برهنه بر زمین آفریده شدن انسان
یا زیبا شدن زنی بیرون آمده از لاشه‌ی زمان.

حسین صداقتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.