تنها یار میکده منی

تنها یار میکده منی
سرو چمان منی
ناز و عشوه تو را خریدارم
به غمزه ، کرشمه یار ، نفس منی
به گل و مهر و بهار
معشوق ماه چهره منی
در دیر به جستجوی توام
جام می به دست تو سیرابم
به فتانه جان به لب رسیدم
فتن تو به صد جان خریدارم
چه بسا که هزار دست فشان بستانم
در برابرت رقص کنان بستانم
آتش زنم رخت و برقع
پریشان کنم گیس و چهره
چه نقش زنند به رخ روزگار
که عاشق سوزانند در بر دلدار
خاکسترش به پایش ریزند
ققنوسی متولد شود در این وادی
تا به ابد به پای او بنشانم
دسته گلی به رز و مریم و نسترن
جرسی زنم که بدانند
عاشقی به وصل رسید
معشوقی به عنوان
دلبری رسید


حسین رسومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.