(آمد و علت بیداری شبهایم شد ؟)

(آمد و علت بیداری شبهایم شد ؟)
هر کجا عشق چو باشد غم تنهایم شد

من اگر چه ز تن و جان بروم باکی نیست
که برون شد ز دلم دل ، که براو جایم شد

مظهر وخاک درت‌گر چه بلندست ، ولی
هر کجا سر نهم ، از عشوه گوارایم شد

هر شب از ناله‌ام آتش بخراشد دل خلق
تا سحر بر سر کویت گُهر آسایم شد

گر چه بر اوحدی از عشق تو زاری نرسد
هم به دشنام تو در عشق چو گویایم شد

از دل و جان به من از عشق و بلا
رفته ازکوی تو و عشق تو رسوایم شد

جان من رفت، هلالی ،زغم او چه کنم؟
چون درین حادثه هم درد نه درمانم شد


امین طیبی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.