می روی از خاطرم دیگر کنارم نیستی

می روی از خاطرم دیگر کنارم نیستی
دیگر حتی لحظه ای در لحظه هایم نیستی
هر چه میگردم میان خانه یادی از تو نیست
من گمان دارم که دیگر بی قرارم نیستی
روزگاری در کنارت شاد بودن ساده بود
من خزانم تا ابد وقتی بهارم نیستی
رفتی و در سینه هامان حرف هامان شد سکوت
با تو فریادم تو اما ، هم صدایم نیستی
انتظار دیدنت شاید به سر آید ولی
گفته بودی بعد از این چشم انتظارم نیستی
گفتمت هر جا که رفتی یاد این دیوانه باش
زیر لب خندیدی و گفتی به یادم نیستی .


سعید افشار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.