با تو عشقم همچو شیرینها حکایت گفته ام

با تو عشقم همچو شیرینها حکایت گفته ام
ازقضا، از عشق و از تو صد شکایت گفته ام

دل نمی سوزد چرا بر بی قراری های تو
در بلا و سوزعشقت از حمایت گفته ام

با وجود آنکه در محنت سرا، هستی نفس
با خیال روی زیبای توشبها را روایت گفته ام

با همه دیوانگی ، بامن مدارا کرده بود
با رقیب جان خود، عشق از نهایت گفته ام

عشق را نازم که در اظهار مطلب از فراق
همچو کوهم، در فراقت از کفایت گفته ام

با وجود آنکه من هستم زشیرین تلخ کام
در محبت، ازوفا،از شهدگلها ازسرایت گفته ام

امین طیبی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.