مذهب هر چشم تَری عاشقیست

مذهب هر چشم تَری عاشقیست
تا تو نباری، تو ندانی که چیست

ابر، اگر عاشق باریدن است،
روز و شب از تنگدلی می گریست

نور که از عالَم بالاییَ است،
شیفته ی هرچه زمینی است،نیست؟

درنظرِ عاشقِ دلسوخته،
هرکه ، که عاشق نبوَد، دوزَخیست

آدمی از عشق، بهشتی، بهشت
آدم بی عشق، بگو ، آدمیست؟

عاشق و معشوق که هم ریشه اند
هردو ز سرچشمه ی عشقِ یکیست

تا تو خودت را نشناسی ،دلم
عاشق و معشوق ندانی که کیست ؟


قاسم یوسفی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.