سالها از شوق تو با گریه هایم زیستم

سالها از شوق تو با گریه هایم زیستم
چشم ودل شاهدبگیرم،خون دل بگریستم

دل اگربشکست،گفتی:قیمتش افزون شود
خوش به حال من که عمری دلشکسته زیستم

عشق آمد،چند سالی دست و پنجه نرم کرد
دیدی آخر گفتمت:تا پای جان می ایستم

رنگ پاییزی ندارد،سرفرازِ باغ عشق
سَروْ قامت، سبزگونه،من بپا می ایستم

باز دیشب،امتحان دل بیامددر میان
زیر پایان نامه ی دل،نمره دادی،بیستم


قاسم یوسفی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.