مثل پاییز و همان خش خش برگی ک به پایت افتاد

مثل پاییز و همان خش خش برگی ک به پایت افتاد
غافل از آنکه دلم رفت، نگاهم ب نگاهت افتاد
منو تنهایی و این فاصله ها بعد از تو
من شکستم چو همان بغض که از اوج صدایم افتاد
خیسی گونه من بعد تو تکراری شد
مثل آن قطره باران به کویرم افتاد
خاطرت نیمه شب باز مرا میخواند
سوختم آتش عشق تو به جانم افتاد
رحم کن با دل مسکین نکن اینک جنجال
کار بیمار دوباره به طبیبش افتاد
راه تاریک و سیاه است شبیه مویت
چه کنم گم شده ام باز مسیرم به مسیرت افتاد
نشود باور من رفتی و تنها ماندم
مثل نیلوفر آبی که به مرداب افتاد
خاطرت هست دلم گیر دلت بود عجیب
بعد تو ، بین غزلها دل من گیر افتاد

امین قوتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.