دلخسته و بیمارم من بی تو نمی مانم

دلخسته و بیمارم من بی تو نمی مانم
آغوش تو می خواهم دور از تو پریشانم

من شاعر چشمانت تو ساقی و مه پاره
از چشم تو می جوشد هر واژه ی اشعارم

من مست وصال  تو ای  دختر شهر آشوب
تو  بوسه طلب کردی با بوسه ستان جانم


من مست و تو بی خانه دور از منی دیوانه
از عشقت چه دیدم تا جان به تو بسپارم

دلدادگی ام بر باد در حسرت یک شب خواب
از جان و سرم سیرم از عشق تو بیزارم

محمد خوش بین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.