رفتی تو مرا عازمِ ویرانه نمودی

رفتی تو مرا عازمِ ویرانه نمودی
از غصّه مراراهیِ میخانه نمودی

مجنون شده ام بر سّرِ آن رفتنت ای
مه
از هجر تو آخر مَنِ دیوانه نمودی

عهدت بشکستی ز جفایت مه زیبا
با غصّه ی دنیا دِلِ دیوانه نمودی

گفتی نّرّود یاد تو هرگز ز وجودم
دیدی که فراموش چه رندانه نمودی

میخانه نشینی همه شبها شده کارم
رفتی تو مرا همدّمِ پیمانه نمودی

پیمان بگسستی ننمودی تو وفایی
باخود تو مرا یکسره بیگانه نمودی

برشعله ی خود سوخته ای جانِ تنم را
خودشمع فروزن منِ پروانه نمودی

رفتی که بسوزم ز فراقت همه عمرم
بنگرکه(خزان)راتوچوافسانه نمودی

علی اصغر تقی پور تمیجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.