کودک افسونگر شعر و غزل

کودک افسونگر شعر و غزل
کجا رفت معجزه‌ات
نیک بنگر
ماه آن بالا پیداست
پای بر حرم یار بگذار
دست بگشا
شعری تو بگو
تا که ساز شود
این ساز تنهایی
تا که باز شود این
قفل سکوت
کودک افسونگر شعر و غزل
شعری تو بگو
تا بشود
تا نگویند
گاهی نمی‌شود
که نمی‌شود
که نمی‌شود
تو پریزاد غزل
تو هم‌آواز غزل
تو بیا
تا که ببینیم شب را
دست باد بگیریم و
ببوییم قطره شبنم را


مهرداد درگاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.